📜 یازدهم صفر 📜
🔘
#بخش_دوم
•••
••• او را شناختم •••
~ گفتم:
"تو همانی که در مسیر کربلا به دیدار حسین آمدی؟"
- گفت:
"من همانم."
~ گفتم:
"مگر عهد نکردی آذوقه به اهل و عیال رسانی و زود برگردی؟ پس چرا نیامدی؟"
- گفت:
"آمدم، اما دیر آمدم. هنگامی آمدم که کار از کار گذشته بود."
🔺سر سوی آسمان بُرد و فریاد کرد.🔻
- گفت:
"وای بر من که مولایم را تنها گذاشتم!"
•••و زار زار گریست•••
🔸و من حیرت زده از سرگذشت او، و سرنوشتی که در دنیای پیش رو، در برابرم بود به خود لرزیدم.🔸
🔸او را فراموش کردم و در هراس، از سرنوشت خود ترسیدم.🔸
🔺مبادا سرنوشت من، همچو سرگذشت او شود.🔻
•••طِرمّاح ناله می کرد و می نالید•••
- با اشک و ناله گفت:
"از درد و سوز این حسرت، به سیدالساجدین گفتم؛ مولای من! این چه مصیبتی است بر من؟"
+ سیدالساجدین گفت:
"وقتی امام به تو گفت زود برگرد، یعنی نرو!"
•••بار دیگر صیحه ای کشید و فریاد کرد•••
- گفت:
"وای بر من که مولایم را تنها گذاشتم!"
🔹و سپس با اشک و سوز، آیه ای را تلاوت کرد.🔹
- گفت:
💠"قُلْ إِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ وَ إِخْوانُکُمْ وَ أَزْواجُکُمْ وَ عَشیرَتُکُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَهٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فی سَبیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتّى یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقین."💠
🔰"بگو: اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالی که گرد آوردهاید و تجارتی که از کسادش بیم ناکید، و سراهایی را که خوش میدارید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه او دوستداشتنی تر است، پس منتظر باشید تا خدا فرمانش را [به اجرا در]آورد. و خداوند گروه فاسقان را راهنمایی نمیکند."🔰
● ۹ روز تا
#اربعین ●
#روایت_کاروان_عشق
🏴👇👇👇👇🏴
http://eitaa.com/joinchat/845021184C1b47a3ad50