💔 با زهرِ کینه، تاب وتوانم‌ گرفته شد قوّت نماند و باز زبانم گرفته شد ماندم در این حوالیِ غمها چه می شود؟ در این شرایطی که‌ توانم گرفته شد تا خاطرم رسید مراثیِ کربلا ای وایِ دل که امانم گرفته شد