امام علیه السلام فرمود : هرگاه خواستید ظالمى را سوگند دهید این‌ گونه سوگند دهید که از حول و قوه الهى برى است (اگر فلان کار را انجام داده باشد) زیرا اگر این قسم دروغ باشد مجازات او به سرعت فرا مى‌رسد (یا به درد سختى مبتلا مى‌گردد و یا مى‌میرد) ولى هرگاه چنین سوگند یاد کند:به خدایى که جز او خدایى نیست (این کار را نکرده‌ام) در کیفرش تعجیل نمى‌شود  بر مى‌آيد كه اين‌گونه سوگند در چنين مواردى مانعى ندارد. وى در پايان مى‌گويد: ولى من كسى از اصحاب را نديدم كه به چنين حديثى فتوا بدهد، هرچند عنوان باب در وسائل نشان مى‌دهد كه او معتقد است ظالم را مى‌توان به برائت از حول و قوه الهى سوگند داد. سپس در پايان اين سخن مى‌گويد: احتياط اين است كه اين كار جز درمورد مهدورالدم، ترك شود.(4) البته از بعضى كلمات بزرگانى كه قبل از مرحوم صاحب جواهر بوده‌اند استفاده مى‌شود كه به اين روايات فتوا داده‌اند؛ مانند مرحوم فاضل هندى در كشف اللثام در بحث جواز «تغليظ قسم» (در مسائل قضايى) و نيز خود صاحب جواهر در بحث قضا (5) تعبيرى دارد كه از آن، تمايل به اين فتوا استفاده مى‌شود. مهم آن است كه در اين‌جا چند مسئله از هم جدا نشده است : نخست اين‌كه آيا مى‌توان بدون هيچ قيد و شرطى چنين قسمى خورد؟ كه كسى بگويد: والله من از دين محمد صلي الله عليه و آله «العياذ بالله» بيزارم. قطعا چنين سخنى كفر است و حرام بودن آن جاى ترديد نيست؛ حتى اگر سوگند او دروغ هم باشد گناه بزرگى مرتكب شده است. ديگر اين‌كه به صورت قضيه شرطيه براى اثبات مدعاى خود بگويد: والله از خدا و رسولش برىء باشم اگر چنين كارى را كرده باشم. اگر چنين شخصى راست مى‌گويد و اين كار را نكرده دليلى بر حرام بودن سوگند او نيست. آرى اگر او در گفتارش دروغگو باشد قطعآ قسم حرامى خورده و ممكن است كافر نيز شده باشد. صورت سوم اين است كه قسم ياد كند براى انجام كارى و بگويد: من به اين وعده خود وفا مى‌كنم. اگر نكنم از حول و قوه الهى و دين محمد صلي الله عليه و آله بيزار باشم. اين قسم قطعآ منعقد نمى‌شود و اگر مخالفت كند نيز كفاره‌اى ـ طبق قواعد مقرره باب قسم كه تنها بايد به نام خداوند سوگند ياد كرد ـ ندارد. دليل روشنى بر حرام بودن قسمت دوم و سوم نداريم، زيرا گوينده آن هرگز نمى‌گويد: من از دين اسلام يا از خداوند متعال بيزارم بلكه براى تأكيد بر گفته خود به اين‌كه تخلفى وجود ندارد چنين سخنى را مى‌گويد، مثل اين‌كه بعضى از عوام مردم براى تأكيد بر سخنانشان مى‌گويند: بى‌ايمان از دنيا بروم، دشمن خدا و پيغمبر باشم اگر چنين سخنى را گفته باشم. مگر اين‌كه گفته شود: اين تعبير نيز خالى از نوعى اهانت نيست و شايد به همين دليل بر حرمت آن، ادعاى اجماع شده است (در صورتى كه حرمت شامل تمام اين اقسام شود). در اين‌جا نكته ديگرى است و آن اين‌كه اگر بدانيم بعضى از اين‌گونه قسم‌ها سبب تعجيل عقوبت مى‌شود و ممكن است به زندگى فرد پايان دهد آيا جايز است او را به چنين سوگندى قسم دهيم، هرچند باعث مرگ او شود؟ ظاهر كلام امام اميرالمؤمنين عليه السلام كه در بالا آمد اين است كه هر ظالمى را مى‌توان چنين سوگندى داد. (و هرچه باشد از ناحيه خود اوست) ولى تعبير بعضى از فقها اين است كه تنها مهدور الدم را مى‌توان چنين سوگند داد(6) و از آن‌جا كه تعجيل عقوبت مرگ، هميشه حاصل نيست بلكه ممكن است عقوبت‌هاى ديگرى در كار باشد حكم به تحريم چنين سوگندى درباره غير مهدورالدم، خالى از اشكال نيست و اگر يقين به هلاكت باشد اجراى آن در غير مهدورالدم اشكال دارد و كلام حضرت عليه السلام را در اين صورت مى‌توان بر ظالمان مهدورالدم حمل كرد. توضيح بيشتر در اين زمينه را بايد در كتب فقهى بررسى كرد.(7) * پی نوشت: (1) . شرح نهج البلاغه ابن میثم بحرانى، ج 5، ص 368. مرحوم علامه شوشترى نیز آن را در شرح نهج البلاغه خود از کتاب الفصول المهمة نقل کرده است. (2) . کافى، ج 6، ص 445، ح 3. (3) . سنن بیهقى، ج 10، ص 30 . (4) . جواهر الکلام، ج 35، ص 345. (5) . ج 40، ص 231 . (6) . جواهر الکلام، ج 35، ص 345. (7) . سند گفتار حکیمانه: خطیب در مصادر مى گوید: این گفتار حکیمانه امام(ع) از آن حضرت به صورت گسترده نقل شده و اهل بیت در برابر کسانى که درباره آنها نزد حاکمان ظلم سخن چینى مى کردند از این نوع سوگند براى نابودى آنها استفاده مى کردند. سپس مواردى از این قبیل را نقل مى کند و در پایان مى گوید: این کلام نورانى پیش از سیّد رضى در کتاب کافى جلد ششم (البته در کافى این کلام از امام صادق (ع) ضمن داستانى که بعدآ به آن اشاره خواهد شد آمده است. همچنین در تمامى کتب دیگر که مرحوم خطیب آدرس داده است) و مقاتل الطالبیین و مروج الذهب آمده است و بعد از سیّد رضى؛ در کتاب تاریخ بغداد و ارشاد مفید و الخرائح و الجرائح آمده است به گونه اى که به وضوح نشان مى دهد از نهج البلاغه نقل نکرده اند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 195)