🌱در بسیاری از مواقع حتی در دوران نامزدی وقتی ما به مهمانی یا مراسمی دعوت میشدیم، ایشان من را به دلایل کار جهادی یا مسائل فرهنگی یا اردوهای آموزشی و... همراهی نمیکردند.
😔از محمد دلخور میشدم و به ایشان اعتراض میکردم که محمدجان در حال حاضر که ما جنگی نداریم و تهدیدی هم نیست، این همه آموزش برای چیست؟
🌹محمد هم با یک لبخند زیبایی پاسخ میداد که سرباز امام زمان ارواحنا له الفداه باید همیشه حاضر و آماده باشد تا وقتی صدای هل من ناصر ینصرنی امام زمانش را شنید
لبیک بگوید.
❤️همسرم فوقالعاده مهربان و رئوف بود.
قلبش به بزرگی دریا بود.
❤️ در این پنج سال زندگی عاشقانه مشترک، من به ندرت عصبانیت ایشان را دیدم.
🌱 بسیار احترام بزرگترها به ویژه پدر و مادر و حتی مادربزرگ و پدربزرگش را داشت، طوری که من غبطه میخوردم.
🌷به امور دینی مثل نماز اول وقت و... اهمیت میداد و بیشتر تأکیدش بر رزق حلال بود.
❌محمد اجازه نمیداد مال شبههدار وارد زندگیمان شود.
⭐هر زمانی که از سر کار برمیگشت، با وجود تمام خستگی با دخترمان حلما بازی میکرد.
💫گاهی من میماندم که این همه انرژی را از کجا میآورد.
🌱به جرأت میتوانم بگویم توسل به اهل بیت و ارادت آقا محمد به آنها عاقبتی چون شهید مدافع حرم شدن را برای ایشان رقم زد.
🥀محمد آرزوی شهادت داشت. باتوجه به شناختی که من از ایشان داشتم میدانستم که یک روزی به آرزویش میرسد، اما تصور نمیکردم به این زودی این اتفاق بیفتد.🥀🥀🥀
#شهید_محمداینانلو
https://eitaa.com/shogh_prvz