گفت: بابا بیا این فرم هارو امضا کن. پرسیدم این‌ها چیه؟ گفت: چیز بدی نیست تو فقط امضا کن. حیاط رو نگاه کردم و دیدم دو نفر تو حیاط‌ن!!! گفتم: این‌ها کیه‌ان؟ این چیه؟ گفت: بابا می‌خوام برات حساب باز کنم تو فقط امضا کن. از کارش خنده‌ام گرفته بود، چون می‌دونست احتمال داره من زیر بار حرفش نرم و امضا نکنم دوتا کارمند بانک رو با خودش آورده بود دم خونه...! خواستم مخالفت کنم، اما گفتم زشته و غرورش پیش اونا جریحه دار میشه، امضا که کردم خندید و بوسم کرد و شاد و خوشحال رفت. باز هم نه اون حرفی زد و نه من به روش آوردم اما دیگه کاملا مطمئن شدم که رفتنیه... ❤️ @shohada15