تو گرمای خفه کننده ی تابستون توی اتوبوس نشسته بودم.
یه دختر کوچولوی۸-۹ساله روسریش رو خیلی زیبا همراه چادر عربیش سرکرده بود.😊
خانمی که پیش دخترکوچولو نشسته بود و خودش رو باد میزد باافسوس گفت:
از دست مامان باباهای خشک مقدس!😒
ایناچیه تو این گرما پوشیدی بچه!
از جوابش دهنم باز موند😳
دختر کوچولو گره روسریش و سفت تر کردو محکم گفت:
خیلی گرممه،اما آتیش جهنم از تابستون امسال خیلی گرمتره!!
دختر کوچولو پیاده شدواون خانم باخودش زمزمه میکرد:آتیش جهنم خیلی گرمتره....
قُل نارُ جَهَنَّمَ اَشَدَّحَراً (توبه /۸۱)
eitaa.com/joinchat/1129841018C3a4897af60