بارانی از گلوله بود انجا که یک لحظه چشمم افتاد به یکی از بچه ها که انگشتش را گاز میگرفت تا داد نزد نگو آن شخص شهید مهدی حیدری است شهیدی که سرش تیر خورد ولی داشت جان میداد 😭😭من گیج شدم با کسانی که آموزش دیدم و شوخی میکردم و شام ناهار میخوردم حالا چیکار کنم که جان میدهند 😭😭😭 ⬇️⬇️⬇️⬇️