چند روز پیش در دانشگاه، یک اجتماع کوچک از طرفداران آزادی و اغتشاش، دور هم جمع شده بودند
در اون شعار ژن ژیان آزادی سر میدادند
همسرم هم رفت تو جمع اجتماع کنندگان
از دور که دیدمش باورم نمیشد داشتم از تعجب شاخ میاوردم
نزدیک تر که رفتم بهش اشاره دادم از جمعیت جدا شو
ولی بجای اینکه زمین رو ترک کنه به من اشاره داد که تو بیا
آخه یک زن چادری استاد دانشگاه، وسط دانشجوها
همینکه دستشو بالابرد برای شعار دادن اوضاع رو بهتر درک کردم
با جمعیت شعار میداد
ژن ژیان آزادی
ژن ژیان آزادی
جمعیت هم از اینکه استادشون به جمعشون پیوسته خوشحال بودند
ازش خواستن یه تنهایی شعار بده
همسرم هم با تمام قدرتی که داشت فریاد زد
ژن ژیان آزادی
لعنت به هرچی قرطی😂
جمعیت کوچک اغتشاشگر هنگ کرده بودند ....
شعار دهنده باز هم تکرار کرد
دید که صدای جمعیت خاموش شد
همه رو دعوت به شعار دادن کرد
ولی دیگه کسی دل و دماغ همراهی نداشت😂 رکب بدی خورده بودند .... چی باید میگفتند
خانم به جمعیت حاضر گفت مگر شما همین رو نمیخواستید؟ شکر خدا قرطی و لات و الوات هم که نیستید
پس شعارتونو بدید😂
متفرق شدن جمعیت بدون درگیری و آشوب ، شکست مفتضحانه برای قشر به اصطلاح دانشجو، دست آورد خوبی بود 😁😁😁😁😁😁😁
بله بانو ! به همین راحتی میشه در جبهه ی نبرد پیروز بود..
پس با چادرت،و افکارت، رفتارت و قلمت همچنان بجنگ....