در راه مشهد، شاه عباس تصمیم گرفت دو بزرگ را امتحان کند. به شیخ بهایی که اسبش جلو می‌رفت، گفت: «این میرداماد چقدر بی‌عرضه است، اسبش دائم عقب می‌ماند.» شیخ بهایی گفت: «کوهی از علم و دانش بر آن اسب سوار است. حیوان کشش این همه عظمت را ندارد.» ساعتی بعد که عقب ماند، به میرداماد گفت: «این شیخ بهایی رعایت نمی‌کند، دائم جلو می‌تازد.» میرداماد گفت: «اسب او از اینکه آدم بزرگی چون شیخ بهایی بر پشتش سوار است، سر از پا نمی‌شناسد و می‌خواهد از شوق بال درآورد.» این است "رسم رفاقت..." در "غیاب" یکدیگر "حافظ آبروی" هم باشیم... کانال خبری شهدای روستای مار و منطقه برزاوند 👇 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3038838807C016c571c98