🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * صفری* یک سال اول جنگ مردم کمی وحشت داشتند و بدلیل شرایط جنگی که بر کشور حاکم بود بسیاری از کالاها و ارزاق جیره بندی شده بود. قند وشكر تقريباً نایاب بود و بجای آن از خرما استفاده میکردند یعنی ناچار بودند چای را با خرما میل .کنند با گذشت زمان کم کم شرایط برای مردم عادی شد و عامه مردم سطح زندگی خود را با وضعیت جنگ و مصائب و مشکلات ناشی از آن وفق می بسیاری از مردم دفاع از آب و خاک و حریم دین را وظیفه شرعی و اخلاقی خود میدانستند . خانواده هایی که جوان برومند داشتند برای حفظ دین به جبهه میفرستادند و خانواده هایی که جوان آماده پیکار نداشتند با مال خود به رزمندگان کمک میکردند. به یاد دارم وقتی برای رفتن به جبهه خدمت مادرم رسیدم تا ضمن درخواست حلالیت با ایشان خداحافظی کنم بدون هیچگونه مخالفتی مرا بدرقه کرد و به من فرمود : فرزندم امروز ما باید اهل بیت حضرت امام حسین (ع) را به خاطر آوریم، که برای حمایت از دین بهترین جوانان خود را در رکاب آن حضرت به میدان جنگ فرستادند . شما جوانها که توان جنگیدن دارید باید به جبهه بروید و به اسلام خدمت کنید .ما هم به پیروی از حضرت زینب (س) شما را با آغوش باز بدرقه میکنیم، برو مادر خدا پشت و پناه همه شما انشا الله . خانواده ما از نظر مالی وضعیت خوبی نداشت. مادرم یک انگشتر و یک جفت گوشواره داشت که آن هم از انگشت و گوش خود بیرون آورد و به جبهه هدیه نمود. من و سه نفر دیگر از برادرانم با رضایت والدین در دوران دفاع مقدس موفق به حضور در جبهه شدیم. بعضی از خانواده ها همزمان دو یا سه فرزندشان مشغول نبرد با دشمن بودند مردم ایثارگر و غیور میهن اسلامی خیلی خوب جبهه ها و رزمندگان را پشتیبانی میکردند. خیلی ها علی رغم اینکه علاقمند بودند در جبهه حضور داشته باشند ولی به حسب ضرورت پشت جبهه می ماندند و کارهای اعزام نیرو و جمع آوری کمکهای مردمی را انجام میدادند. باقی می ماند ای کاش آن روحیات دوران دفاع مقدس همیشه در کشور عزیزمان باقی می ماند. ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید ┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*