💠 تحویل سال در جبهه💠 ✅چند دقیقه ای مونده بود تا سال62 تحویل بشه . در محور طلاییه بودیم و چند روزی بود که خط کمی آرام شده بود . ✅تو سنگر ما حسابی جنب و جوش بود . تصور می کنم ناصر نیک اخلاق مسول قبضه ی خمپاره ی ما  می خواست سفره ای را پهن کند . بچّه ها گفتند بهتـره سفره ی هفت سین پهن کنیم . مونده بودیم چطور میشه تو سنگـر ، سفره ی هفت سین پهن کنیم ؟! نگاهی به اطراف کردیم ، راستش یه کم نون خشک و دو سه تا کنسرو ماهی بود ! ✅تو همین گیر دار بودیم که یکی از بچه ها گفت پشت سنگر یه تکه سیم خاردار افتاده !!! ✅گفتم برو بیار . با دو رفت و برگشت ،سه چهار سانت سیم خاردار تـو دستش بود که گذاشت سر سفره! یکی دیگه از بچه ها هم سرنیزه ای آورد و کنار سیم خاردار گذاشت .تا می خواست سال تحویل بشه بچه ها سمبه ی اسلحه هم پیدا کردند و آوردند سر سفره . ✅سرتون درد نیارم سر بند و کمی علف هم به عنوان سبزه گذاشتند و سفره ی هفت سینمون تکمیل شد . ✅رادیوی کوچیکی داشتیم ، روشن کردیم ،تیک تاک پخش می شد . فهمیدیم چند ثانیه بیشتر به تحویل سال نو باقی نمونده ...            ✅ صدای گوینده : « آغاز سال یکهزار و سیصد و شصت و سه.... » بچه ها همدیگه رو در آغوش گرفتند و سال نو رو به همدیگه تبریک گفتند. 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 راوی : مسعود فرشیدنیا @shohadaye_shiraz