*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * * 🎤 به روایت محمدعلی شیخی مجتبی در حفظ وسایل بیت المال حساسیت زیادی داشت. حتی  یک پیچ و مهره هم که ارزش چندانی نداشت ولی چون مربوط به بیت المال می‌شد در حفظ آن کوشا بود. یگان دریایی لشکر ۱۹ فجر تراکتور داشت که یک جرثقیل کوچک پشت آن وصل بود و بسیاری از کارهای کوچک و بزرگ را باید تراکتور انجام میدادیم. قبل از عملیات کربلای ۴ آن را به منطقه عملیاتی برده بودیم در محور عملیاتی لشکر ۱۹ فجر بعد از عقب نشینی چرخ بزرگ تراکتور بر روی پل که محل عبور و تردد نیروهای لشکر ۱۹ فجر بود ،گیر کردن آتش دشمن هم بی‌امان بر روی ما ریخته می شد، مجتبی را دیدم که مشغول استراکتور را بیرون بکشد آن هم دست تنهایی. به او گفتم: توی این توی این حجم آتش دشمن ما باید جان خود را نجات دهیم . با خنده رویی و زبان خوش گفت : باید داغ این تراکتور را بر دل عراقی ها بگذارم که این جا بماند و از آن استفاده کنند. خلاصه به هر صورتی که بود در آن شلوغی و خمپاره هایی که بی امان در نزدیکی ما می‌خورد کمک کردیم و تراکتور را از آن وضعیت بیرون آوردیم. 🎤 همسر شهید همچنان که مشغول ساخت و ساز منزل بودیم خبر آوردند که در منطقه خرامه بیشتر از جاهای دیگر سیل آمده و ساکنان آنجا در محاصره سیل قرار گرفتند. همان روز استاد کار بنا و کارگر ها را صدا زد و حساب و کتاب مدتی که در ساختمان کار کرده بودند را به صورت تمام و کمال به آنها پرداخت نمود. و گفت که فعلا بروید تا دوباره خبرتون کنم تا بیایید ادامه ساخت و ساز را انجام دهید. مجتبی در حساب و کتاب مالی بسیار دقیق  بود و  امورات شرعی و دستورات دینی را به طور کامل رعایت می کرد و نمی‌گذاشت حقی از کسی بر گردنش باشد. حتی مدتی که در ساخت و ساز بود و داشت برایمان منزل می ساخت ، به افرادی هم که آن اطراف داشتند خانه می ساختند تا آنجا که دستش برمی‌آمد چه خودش و چه مصالح ساختمانی به هر طریق کمک می‌کرد. انگار می دانست که بیشتر از این مال این دنیا نیست و با کارگران و استاد بنا تسویه حساب کرد. .. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿