خون خدا چون رود جاری شد در دشت سرخ نینوا آنروز وقتی که غارت گشت پیراهن شد کربلا در کربلا آنروز هفت آسمان عمریست با اندوه شد مرکب پیراهنی خونین رفته است با بال ملائک از آتشفشان گلشنی خونین هر سوی آری غنچه‌ای عطشان چشم انتظار پیرهن مانده یعقوب در کنعان به هجران و یوسف بسی دور از وطن مانده یونس میان بطن ماهی هم دلداده‌ی پیراهن ارباب پیراهنی کز بوی شیرینش کنج خرابه کودکی شد خواب پیراهنی کز دیدنش آدم شد توبه کار و عاقبت تسلیم از عرش نازل گشت پیراهن آتش گلستان شد به ابراهیم آتش ولی می دید در میدان بوسید جسم بی کفن زینب تا روز محشر در همه عالم شد روضه خوان پیرهن زینب 🌹@omolbaninbahrami کانال شاعر ارزشی (ام.خزان)