💞 🔖ادامه ماجرای شهید گمنام مدفون در (۳) قسمت سوم🔻 ✍تا اینکه چندماه بعد از این ماجرا در زمستان همان سال، داود میشه فرمانده یکی از محورهای جبهه غرب؛ و چند تا ماموریت سنگین بهش میدن تا مقابل گروهک‌های کومله دموکرات که دنبال ایجاد ناامنی در غرب کشور بودند بماند؛ بعد از چند روز موفقیت در ضربه زدن به کومله دموکرات در درگیری سنگین با این گروهک ضد انقلاب به شهادت رسید؛ و شد همانی که دلش می‌خواست مادرِ داود که تا قبل از این برای مادری می‌کرد از حالا به بعد هم برای مادری می‌کرد هم برای پسر شهیدش و به هر دو مزار سر می‌زد؛ خانواده داود حالا دیگه انگار دو فرزند شهید داشتند... سالی دو مراسم می‌گرفتند، اردیبهشتِ هرسال برای که اشتباهی به جای داود آمده بود و آذرماه هرسال برای پسرشان یعنی ؛ یکسال به خاطر مشغله و فراموشی... برای داود یادواره می‌گیرن اما برای شهیدگمنام مراسم نمیگیرن، تا اینکه یک‌روز وقتی پدر شهید از خواب بلند میشه به خاطر اتفاقاتی که افتاده بوده و خوابی که دیده بوده متوجه میشه ازینکه مراسم‌ براش نگرفتن ناراحته و دوست داره برایش مراسم یادواره گرفته بشه؛ بعدِها پدر داود گفته بود انگار شهید گمنام تو عالم خواب گفته: ((درسته که ما پسر شما نیستیم ولی ما را فراموش نکنید)) که بعد از این بابای داود تا وقتی زنده بود یک مراسم جدا برای شهیدگمنام می‌گرفت و یک مراسم برای داود کانال جامع شهدای خمین🔻 @shohadayekhomein