🔹️شما از این کمک ها خبر داشتید؟ نه. ببینید!‌ همین ضد و نقیض ها را در کنار هم قرار داده بودند یعنی حتما لازم نیست همه جا تسبیح داشته باشی و چفیه بیندازی و عکس آقا در جیب بگذاری تا راه را درست بروی. ممکن است مصطفی مثلا عکس آقا را همراه نداشت اما هر وقت آقا سخنرانی داشتند ایشان با دقت گوش می دادند و جلوی تلویزیون می نشست و همه حواسش به سخنرانی بود تا همان چیزی را که رهبر انقلاب می گویند، عمل کند. 🔹️تقسیم بندی کارها در خانه چگونه بود؟ چون مصطفی در خانه نبود همه امور خانه با من بود و در تربیت علیرضا هم همین وضع بود. 🔹️چقدر در امور خانه و تربیت فرزند به شما اعتماد داشتند؟ خیلی. این را من از رضایتمندی او از انتخابش می فهمیدم. چون مدام این را به من می گفت که از انتخاب تو راضی و خوشحالم. ما یک نوع تفاهمی داشتیم و در موارد اختلاف سلیقه هر دو کوتاه می آمدیم. مثلا در مورد خرید ماشین با وجود مخالفت، من کوتاه می آمدم اما مثلا در جای دیگری ایشان کوتاه می آمد. به عنوان مثال ایشان خیلی دوست داشت در قم زندگی کند اما من نمی خواستم و ایشان کوتاه آمد و حرف مرا پذیرفت. 🔹️ورود علیرضا به زندگی شما تاثیری روی علاقه بین شما دو نفر گذاشت؟ خیر اصلا این گونه نبود. آقا مصطفی بسیار بچه ها را دوست داشت و می توانم بگویم که مصطفی برای علیرضا می مرد. آن قدر علیرضا را دوست داشت که گاهی که علیرضا مریض می شد، مصطفی هم مریض بود و من باید از ۲ بیمار مراقبت می کردم. اما ایشان می دانستند با هر کسی و هر جایی چطور برخورد کنند و در این مورد هم کاری نمی کرد که با وجود علاقه زیادی که به علی رضا داشت، من حس کنم نفر دوم شده ام. ایشان به خاطر کار زیاد نمی توانست خیلی در خانه باشد و در تمام هفته نطنز بود و پنجشنبه ها هم معمولا جلسه داشت و از طرفی روند کاری ایشان از سال ۸۳ به بعد تصاعدی بود. بعد از غنی سازی هفته ای یک بار می آمد و عملا زمان بسیار محدودی برای خانواده داشتند. 🔹️همزمان با اوج گرفتن کار شهید احمدی روشن، ترورها هم شروع شده بود. این نگرانی را نداشتید که غیر از تشعشعات هسته ای تهدید دیگری نیز برای ایشان باشد؟ من بارها به ایشان به شوخی می گفتم شما که رییس سازمانی چرا شما را ترور نمی کنند اما ایشان می خندیدند و می گفتند ما کاره ای نیستیم و نمی گذاشتند هیچ استرسی وارد خانه شود و اگر اصرار می کردیم ناراحت می شدند. می گفتند این مسائل کاری است. من آرام بودم چون ایشان شخصیت آرامی داشتند و فقط بعد از ترور شهید رضایی نژاد(۶ ماه قبل از ترور مصطفی) احساس کردم که باید یک چیزهایی را متوجه شوم وآن زمان بود که دچار استرس بدی شدم و دلشوره داشتم. 🔹️وقتی در خانه بودند برنامه ایشان و تفریحات شان چه بود؟ ایشان مسافرت را خیلی دوست داشتند مثلا قم را خیلی دوست داشتند و در نطنز هم اگر چند روز بودند حتما به زیارت شاه سلطان علی می رفتند و از طرفی هم خیلی به شمال علاقه داشتند و با هم چند بار شمال رفتیم. ایشان خیلی وقت نداشتند و اگر اتفاقی چند روز تعطیل پیدا می شد و کار نداشتند مسافرت می رفتیم. 🔹️در طول زندگی مشترک کلا چند بار مسافرت رفتید؟ کلا ۸یا ۹ بار مسافرت رفتیم. در مسافرت هم همیشه با گوشی همراه صحبت می کردند که در برخی مواقع با اعتراض من هم روبرو می شدند . آقا مصطفی اهل سینما بودند و اگر فیلم خوبی اکران می شد حتما می رفتیم از جمله بید مجنون و اخراجی ها را در سینما با هم دیدیم . البته در محیط کار هم طبق گفته دوستانشان ، ایشان بسیار پرانرژی و شوخ بودند. ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─