دیروز دکتر بودم
دکتر زل زد ب چشمام، با تعجب پرسید: چند سالته دخترم!
گفتم ۲۰سال...
گفت چه زود پیر شدی ، سنت خیلی کمه برا پیر شدن!!
گفت ادامه بدی این راهو میمیری و حیف میشی!
خندیدم و خوشحال شدم
گفت مرگ خوشحالت میکنه؟!
گفتم من خیلی وقته رسیدم ایستگاه اخر منتظرم نوبتم بشه....
سرشو تکون داد و هیچی نگفت...!