تقدیم به همه کسانی که به حقوق زن و مرد اعتقاد دارند...
شعر،، "حدیث زن"
بیا و بشنو حدیث مرا که وقت کم است
بیا که با تو بگویم هرآنچه در دلم است
گناه از تو نبوده اگر چنین شده ای
کسی که راه نشانت نداد، متهم است
من آن زنم که به رسم هزارساله هنوز
فقط برای تو در رختخواب محترم است
همیشه نصف تو بوده نصیبم و یک چیز
فقط رسیده به من از تو بیشتر که غم است
به چشم من شده کل جهان قفس،وقتی
مرا اجازه و اذن تو شرط هر قدم است
در اعتقاد تو زن پشت مرد خواهد بود
ولی به باور من جایشان کنار هم است
شبیه سرو سرم را گرفته ام بالا
کلاه می رود آخر بر آن سری که خم است
جواب شعله ی کوچک همیشه خاموشی ست
سکوت نیز به نوعی برادر ستم است
عبور میکنم از تیرهای تاریکی
حریف لشگر شب پنجه های صبحدم است
تمام ارتش خود را به کار گیر و بیا
به جنگ شاعره ای که سلاح او قلم است
.