🌸 آغاز نه، که ختم شد هر ماجرا در من خوابیده اکنون یک جهانِ انزوا در من با این که کوهی در روانم هست پابرجا اما رها شد یک منِ از خود رها، در من آیینه‌دار روزگار نابسامانم یک من که افتاده جدا از خود، جدا در من تاریخ عمری را به اندوهم بدهکار است دیری‌ست جامانده‌ست از خود ردّپا در من دنیا به روی چرخهٔ ارّابه افتاده‌ست مثل گلیم غم به روی شانه‌ها، در من 🆔 @shokofeha_ye_kheal