◆ خسته بودید ولی با لب خندان رفتید چه شنیدید چنین مست و غزل‌خوان رفتید؟! خبر آمد خبری نیست ... به ما سخت گذشت کوه بودید از این گردنه آسان رفتید گرچه دیدید که چشمان وطن بارانی است رو به خورشید ولی در دل باران رفتید گفته بودند به ما مقصدتان تبریز است پس چرا بال‌زنان سمت خراسان رفتید؟! هر کجا کرد اشاره به شما فرمانده مثل سرباز وطن گوش به فرمان رفتید جسمتان خسته و چشمان شما تشنه‌ی خواب چشم بستید ولی در طلب جان رفتید سرزنش، طعنه و تهمت به شما راه نداشت چون که می‌دید خدا ، تا خط پایان رفتید قهرمانانه به میدان وطن جنگیدید دور آخر شد و با پرچم ایران رفتید اهل میز و لقب و برده‌ی عنوان نشدید این چنین شد که به آغوش شهیدان رفتید این سرانجام که نه.... تازه سرآغاز شماست با دلی شاد به پابوسی سلطان رفتید 🆔@shokofeha_ye_kheal