#داستان
#سوره_نصر
پیامبر ما حضرت محمد(ص) بسیار مهربان بودند.ایشان بچه ها را دوست داشتند و با آنها بازی میکردند. برای آنها از دین و خدای مهربان میگفتند.
پیامبر برای همه از خدای مهربان میگفتند
اما آن زمان انسانهای بد زیاد بودند و پیامبر را به خاطر خدا پرستی خیلی اذیت میکردند تا اینکه کم کم با صبر و ایمان پیامبر همه چیز فرق کرد و مردم دسته دسته به سمت خدا پرستی رو آوردند
پیامبر (ص) در شهر مدینه زندگی میکردند و هنگامی که بیشتر مردم مدینه مسلمان شدند آن حضرت به دستور خداوند تصمیم گرفتند به مکه بروند تا آنجا را هم از شرک و بت پرستی پاک کنند و مردم را به دین اسلام دعوت کنند.
پس با سپاه بزرگی به سمت مکه به راه افتادند. فاصله مدینه تا مکه زیاد بود و هنوز به مکه نرسیده بودند که شب شد. آنان آتش زیادی برای درست کردن غذا روشن کردند. از آن طرف مردم مکه با دیدن آتش زیادی که بیرون از شهر روشن شده بود شگفت زده شدند.
به همین جهت عده ای از آنها برای فهمیدن علت آتش به آنجا رفتند و با دیدن پیامبر و سپاه بزرگ ایشان علت حضور آنها را پرسیدند.
پیامبر (ص) فرمودند: ما به مکه می آییم تا آنجا را از وجود شرک و بت پرستی پاک کنیم.
به مردم بگویید یا در خانه هایشان باشند یا در مسجد الحرام تا به آنها آسیبی نرسد.
به این ترتیب پیامبر(ص) بدون جنگ مکه را فتح کردند و همه بت های داخل کعبه را از آنجا بیرون ریختند. ایشان با مهربانی مردم رابادین اسلام آشنا کردند.پیامبر بعد از فتح مکه همه کسانی که بدی کرده بودند را بخشیدند
کانال شکوفه های انتظار
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
@shokoofe_enteza
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅