یه روز بهش گفتم: آقا حبیب چشمات چرا اینقدر سرخ شده؟؟ گفت: باید از پشه کوره ها پرسید که شب و روز ما رو یکی کرده اند. آقا باقر سیلواری صمیمی تر از من به حبیب بود. به من گفته بود: این آقا حبیب عجب چشمهای اشکی داره. این صلابت روز او حاصل گریه های نماز شب اوست. |ᴋʜᴀᴅᴇᴍ sʜᴏʜᴀᴅᴀ ............................. eitaa.com/NooreShohada_Dehdasht