ی تخت زایمان که خوابیدم، فکر کردم مثل قبلی زود تمام می شود.
اما اصلا تمام شدنی نبود.
هر چه قدرت داشتم زور می زدم اما چون بچه خیلی بالا بود، اصلا پایین نمی آمد.
دوباره از حضرت علی کمک خواستم..از صاحب اسم پسرم.
ماما گفت چند تا زور دیگه بزن.
تمام تنم می سوخت از درد و فشار.
تا اینکه گل پسرم افتخار داد و قدم به این دنیا گذاشت.
معجزه زیبا خدا. علی آقای من که هدیه امام رضا جانم بود. به اصرار گفتم بچه را بدهید بغل کنم.
چند ثانیه از تمام دنیا بیرون آمدم و نگاهش کردم.
نه ماه منتظر این لحظه بودم. لحظه ای که هرگز تکراری نمیشود.
#معارف_شکوه_مادری
https://eitaa.com/joinchat/1192820872C468d2ef288