گنجینه مقدس ✍ ناگفته هایی از ارتش در هشت سال دفاع مقدس 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 ✍ اعزام گردان تکاوران نیروی دریایی برای دفاع از خرمشهر 🔺روز ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹، حدوداً ساعت ۲:۳۰ یا ۳ بعدازظهر بود که از دفتر خودم سوار ماشین شدم تا بروم به دفتر فرمانده منطقه در پادگان «سبزآباد»، جلوی در پادگان که رسیدیم و دژبان زنجیر را انداخت، داشتیم می‌رفتیم که یک‌لحظه غرش هواپیما را بالای سر خود شنیدم، پیاده که شدم، میگ‌های روسی را دیدم، از بالای سر ما شیرجه رفتند و انتهای پارک موتوری پادگان را به رگبار بستند و سپس اوج گرفتند و رفتند. 🔺از طرفی دیگر هم فهمیدیم که به پایگاه دریایی بوشهر هم حمله شده است. وقتی به دفتر فرماندهی پادگان رفتم، فرمانده گفت که «خوش آمدید... امریه برای شما صادر شده است». 🔺این اولین امریه از نیروی رزمی ۴۲۱ برای گردان تکاوران بود که باید باقی‌مانده گردان تکاوران در اسرع وقت به خرمشهر حرکت می‌کردند و مأموریت من نیز خیلی ساده در چند کلمه «دفاع از خرمشهر» بود، دفاع از خرمشهر به آن بزرگی با یک گردان و ۷۰۰ یا ۸۰۰ از نفر مردم! 🔺قبول کردم و گفتم که «می‌روم گردان را آماده کنم»، فرمانده به من گفت که «تو بازنشست شده‌ای و تصفیه حسابت هم روی میز من است، می‌توانی بروی، می‌خواهی بروی یا بمانی؟»، گفتم نه‌خیر، بیستمین سال خدمتم است، می‌مانم و با همین واحدم که سال‌ها با آن کار کردم، به جبهه می‌روم». 🔺وقتی که گردان برای حرکت آماده شد... ساعت ۱۲ شب توسط ۱۱۲ خودرو، نفر اول من با بی‌سیم بودم و نفر آخر هم جانشین گردان با بی‌سیم بود که با بدرقه مردم شهر، از زیر قرآن رد شدیم و شبانه با چراغ خاموش حرکت کردیم و ساعت ۵:۳۰ صبح نزدیک آبادان بودیم». 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🔷اولین و تنها کانال معرفی ‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┅┅ 🚩کانال شهدایی https://eitaa.com/joinchat/1741095207C27c8db9def