《به بهانه پایان ماه رحمت و بندگی》 می‌رود ماهی که روشن ساخت شبهای مرا باسحرگاهان خود آمیخت نجوای مرا من پر از عصیان شدم وارد بر این ماه عزیز مثل باران شست روح بی سرو پای مرا من چه آسان باختم دنیای خود را پیش از این او چه آسان ساخت از نو دین و دنیای مرا گفت با من غصه ی دیروز هایت را مخور پیش رویم ساخت روشن راه فردای مرا بست راه منتهی بر بی سرانجامی سپس باز کرد اینگونه بر آیین حق پای مرا برد بالا و مزین ساخت و تطهیر کرد روح سرگردان و روی زرد و رسوای مرا الوداع ای روشنی بخش دل ای ماه خدا ای که پر کردی زگوهر جام مینای مرا علی داودی جاوید @shoraostantehran