👓 خبرنگار سمج فارس میره و این جوان را پیدا می‌کنه و باهاش مصاحبه می‌گیره، یه جاش این جوان حرف قشنگی می زنه: ❗️ چند ماشین را هُل دادم و حرکت کردند تقریبا یک ساعتی بود که مشغول بودم که جوانی دیگر سر رسید و گفت کمک نمی‌خواید؟ گفتم بنده خدا نیکی و پرسش؟ خلاصه دو نفری حسابی مشغول شدیم جوان هم زیرلب حسابی غُر می‌زد که الان این مسئولان و بسیجی‌ها کجا هستند. ❗️ منم گفتم بسیجی من و تو هستیم بسم‌الله ...فکر کردی بسیجی از کجا آمده از دل همین مردم است دیگر. آقای ملکی سرش را بالا گرفت و گفت همین بود دیگر اتفاق خاصی نیفتاده شما خبرنگاران چرا از کاه کوه می‌سازید. 🔹 وسط مصاحبه صدای اذان میاد و خبرنگار یه دفعه خیلی تعجب می‌کنه...👇👇👇