بچه که بودم فکر میکردم در روزهای اول محرم یک جنگ در گرفته و هر روز یک نفر به شهادت رسیده و فردا نفر بعدی... فکر می کردم حضر علی اصغر را در روز هفتم کشته اند... حضرت علی اکبر را در روز هشتم، حضرت عباس را در روز نهم و روز دهم هم حضرت سید الشهدا را... در همان عوالم کودکی فکر می کردم چه مصیبت بزرگی است اینکه هر رز یک عزیز از دست بدهی و فردا هم منتظر داغ جدیدی باشی... اما کم کم فهمیدم همه را یک صبح تا عصر کشته اند مصیبت بزرگتر شد. تصور کن تا میایی برای یکی اشک بریزی دیگری عازم میدان است. امان نفس کشیدن نمی دهد.این داغ ها... حالا فکر کن اگر قرا بود عاشورا را فقط عاشورا گریه کنی دق می کردی... اینجاست که امام موسی دلسوز است و نمی گذارد تو با داغش جان بدهی... برای غمش هم بساط پهن می‌کند و بزم اشک به راه می اندازد تا تو وسعت این مصیبت را یک جا ناشی و آرام آرام آماده عاشورا شوی و آرام آرام اشک بریزی تا عصر روز دهم خسته باشی و نفهمی چه گذشت ما دهه محرم عزاداری می کنیم که عصر عاشورا نمیریم... نویسنده رو نمیشناسم ولی برای دل پاکش دعا کنید... @banooyetamadonsaz