اشک های بی پایان امام سجاد (علیه‌السّلام) هرگاه ظرف آبی را برای نوشیدن برمی داشت، چنان می‌گریست که اشک دیدگانش با آب آن ظرف می‌آمیخت و وقتی از علت آن می‌پرسیدند، می‌فرمود: «چگونه گریه نکنم، در حالی که پدرم از آبی منع شد که نوشیدن آن بـرای درندگان و حیوانات آزاد بود». 📙[ ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۶۶. ] امام صادق (علیه‌السّلام) می‌فرماید: علی بن الحسین (علیه‌السّلام) بیست سال بر مصیبت پدرش گریست و هر وقت غذا جلوی او می‌گذاشتند گریه می‌کرد. روزی یکی از غلامان به ایشان گفت: فدایت شوم‌ای فرزند رسول خدا! می‌ترسم از کثرت حزن و‌اندوه خود را هلاک کنی. فرمود: «از درد و‌اندوه خویش به خدا شکوه می‌کنم و چیزی از خدا می‌دانم که شـما نمی‌دانید. هرگاه کشته شدن فرزندان فاطمه را به یاد می‌آورم، بی اختیار بغض گلویم را می‌گیرد و اشکم جاری می‌شود». 📗[ ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۶۵. ] بر اساس نقل سید بن‌ طاوس، از امام صادق (علیه‌السلام) روایت شده است که فرمود: حضرت زین‌العابدین (علیه‌السلام) برای پدرش چهل سال گریست، و این در حالی بود که این مدت روزها را روزه می‌گرفت و شب‌ها را به نماز می‌ایستاد. به موقع افطار می‌فرمود: فرزند رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در حالی که گرسنه بود کشته شد، فرزند رسول خدا در حالی که تشنه بود کشته شد!! پس این جملات را مکررا می‌فرمود و گریه می‌کرد تا غذای حضرت با اشک چشمشان مرطوب می‌گردید و آشامیدنی ایشان با آن ممزوج می‌شد. و این حال حضرت بود تا به لقاء خدای متعال واصل شد 📚 مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۴۹ 📕بن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۲۱. @Sibtayn