....هوا بو گرفته
🔶در سال۱۳۰۱ شمسی درتربت زلزله ای رخ داد که درآن چند دِه درجنوب شهر به کلی ویران گردید و ۱۰۲۰ نفر در آن چند دِه زیر آوار هلاک شدند و ۵۰ نفر نیز درقسمت جنوبی خود شهر زیر آوار تلف گردیدند.
.
🔶زلزله هنگام سحر رُخ می دهد ومردم همه ضجه کنان به کوچه و خیابان و بیابان می ریزند. از آن طرف،باران شدید نیز بی امان بر سر مردم فرو می ریزد. در این میان حاج آخوند ملا عباس تربتی(ره)به میان جمع می آید و آنها را متوجه میکند که نماز زلزله بخوانند وهم نماز صبح شان قضا نشود.
.
🔶در محلی با فرش و گلیم و چادرشب رختخواب که بر درختها می بندند موقتاً سرپناه ناقصی در مقابل باران سیل آسا به وجود می آورند و مرحوم حاج آخوند با نماز و دعا موجب آرامش خاطر آنان میگردد تا یکی دو ساعت از آفتاب گذشته که خبر می رسد چند روستا در جنوب تربت درفاصله دَه پانزده کیلومتری به کلی ویران گشته و اجساد مردگان با آنها که هنوز نمرده اند در زیر آوار مانده است.
.
🔶با شنیدن این سخن حاج آخوند ملاعباس تربتی(ره)همچنان که بوده پیاده به راه می افتد. در خیابان شهر به چند تن از تجار و کسبه بازار بر میخورد و می گوید:چلوار و متقال و کرباس، هر چه دارید با سدر و کافور برای مردگان و خوراک و پوشاک برای زنده ها زود بفرستید و به چند دِه از دِه های شمال شهر که سالم مانده بودند پیغام می دهدکه هر اندازه ممکن است مردان با بیل و کلنگ، زود خودشان را برسانند و نانِ سُفرِه خود را بردارندکه در آنجا حاجت پیدا نکنند از خانه های اشخاص مُتوفی چیزی بر دارند و بُخورند و کاه و جُو برای مَرکبهای خود همراه بیاورند که از کاه و یونجه ای که در آنجاهاست وفعلا معلوم نیست متعلق به کیست به حیوانها ندهند.
.
🔶در حدود ظهر پدرم به روستاهای ویران شده می رسد و پشت سر او پیاپی مردم با همه لوازم دسته دسته می رسند. خودش سه شبانه روز در آنجا میماند و مردم از شهر و روستاها به کمک می شتابند. ولی آنها که یک روز کار میکنند میروند و روز دیگر عده دیگر می آیند، چون که هوا بو گرفته و منظره موحش بوده، طاقت نمی آورده اند که بیش از یک روز کارکنند.
.
🔶از همان ساعت اول که مردم میرسند آنها را برحسب اطلاع که هر کدام به کاری داشته اند به چهار دسته میکند:
یک دسته را مامور در آوردن اجساد از زیر آوار می کند و به آنها بسیار سفارش می کند که خاکها و خشتها را با ملاحظه عقب بزنند که اگرکسی هنوز زنده است صدمه بیشتر نخورد و آنکه مُرده است پیکرش به این سبب مجروح نگرددکه خلاف شرع است.
.
🔶دسته دیگری را که در کار گور کنی بصیرتی داشته اند مامور کندن قبر میکند و باز آداب آن را به دقت به آنها یاد می دهد وسفارشهای اکید میکند.
.
🔶دسته سوم را مامور بریدن کفن می کند و همه خصوصیات آن را با مستحباتش برای آنها میگوید ودسته چهارم را مامور شستن اموات میکند.
.
🔶در حدود بیست جایگاه برای غسل دادن با تخته میسازند و هر پیکری را که ممکن بود به طور کامل غسل می داده اند و اگر نمی شده و غسل جبیره امکان داشته غسل جبیره می داده اند با تیمم و اگرآن هم امکان نداشته و می ترسیده اندمتلاشی گردد فقط تیمم می داده اند.
.
🔶و خودش از اینجا به آنجا و از آنجا به اینجا به همه رسیدگی می کرده و بر همه جنازه ها شخصا نماز می خوانده و پس از دفن جنازه ها اگر بازماندگانی داشته اندآنها را جمع میکرده و دلداری میداده
.
🔶و نصیحت می کرده که بر سر تقسیم میراث با هم منازعه نکنندو به آنچه باقی مانده است دست نزنند مساله مشکل میراث کسانی را که زیر آوار می روند و دسته جمعی فوت میکنند و معلوم نیست که کدامیک زودتر مرده اند و کدامیک دیرتر برای آنها میگفت.
.
🔶و چنان می شده که غالباً صاحبان مصیبت همین که می دیده اندحاج آخوند برجنازه متوفای آنها نماز خواند و در مراسم آنها حاضر بود نیمی از غمشان تخفیف می یافته و با این ترتیب در مدت سه شبانه روز یک هزار و بیست جنازه را از مرد و زن و کودک با آداب شرعی و رعایت همه احتیاط ها به خاک می سپارند و به احوال بازماندگان آنها رسیدگی میکنند.
.
🔶مردم که این وضع را می بینند در آنها حالت معنویت و توجه به خدا و درستکاری به وجود می آید،به طوری که پس از این واقعه بر سر تقسیم میراثها حتی یک مورد گفتگو در آن چند ده پیش نیامد.
.
🔶«سید حسین مسگر» که در آن مدت همراه پدرم بوده میگفت:حاج آخوند در آن سه شبانه روز نه غذا خورد و نه خوابید و همه آن فضا از عفونت چنان بود که کسی تاب نمی آورد.
.
🔶به همین جهت مردم دسته دسته عوض می شدند اما اوتمام این سه شبانه روز،از محل بیرون آوردن این جنازه به محل بیرون آوردن آن جنازه و ازکنار این تخته مرده شویی به کنارآن تخته و از کفن کردن این یکی به محل آن یکی و از نماز خواندن بر این برای نماز خواندن بر آن و از سر گور این و فاتحه خواندن برای این بر گور آن یکی می رفت تا همه کارها را به خوبی سامان داد و به شهر بر گشت.
@sireolama