❣
چادرم برای شهید
به ما خبر دادند که در منطقه پلیس راه، جنازه یکی از شهدا روی زمین مانده. تصمیم گرفتم هر طور شده بروم و جنازه را به قبرستان منتقل کنم. از طرفی عوامل دشمن و ستون پنجم در شهر پراکنده بودند و ممکن بود به من صدمه برسانند. برای همین ۳ سرباز را با خود
بردم.
با هر زحمتی بود بالای سر شهید رسیدیم. چند روز از شهادتش می گذشت. ترکش، شکمش را پاره کرده بود و به آسفالت چسبیده بود. سربازان گفتند: «نمی شود او عقب برد.»
اما من اصرار کردم. گفتند: «باید چیزی
باشد که جنازه را در آن بپیچیم و ببریم.»
هرچه گشتیم چیزی پیدا نکردیم . من به ناچار، چادرم را در آوردم و شهید را روی چادر گذاشتیم و به عقب منتقل کردیم. روسری داشتم. وقتی برگشتم رفتم و چادر مادرم را گرفتم و این تنها روزی بود که من برای چند ساعت بدون چادر بودم.
زهرا حسینی
🕊 کانال زندگی به سبک شهدا
🆔
Eitaa.com/sireshohada
http://eitaa.com/joinchat/2393309186Cb87aaefb20