گریه از فراق
صدای ناله و گريهاش، همه جمعيت را به گريه و ناله انداخته بود.
تا همين
#جمعه قبل پيامبر برای خطبه خواندن به او تكيه میداد. ولی حالا برای رسول خدا منبری ساخته بودند كه رويش بنشيند.
ستون چوبی، طاقت دوری
#رسول_مهربانی را نداشت.
پيامبر از منبر تازه، پايين آمد، سراغ تكيهگاه قديمیاش رفت و او را در آغوش گرفت.
#ستون_حنانه آرام شد.
پيامبر به منبر تازه برگشت و رو به مردم، فرمود:
حتي این چوب خشک هم به رسول خدا اظهار علاقه و اشتیاق میکند.
اين چوب خشك هم از دوری پيامبرش غصهدار میشود؛ ولی انگار برای بعضی از شما، دوری و نزديكی از من فرقی نمیكند!
من، اگر اين ستون را در آغوش نمیگرفتم، اگر به اين چوب خشكيدهی نخل، دست نمیكشيدم، تا قيام قيامت ناله میكرد.
بحارالانوار، ج۱۷، ص۳۲۷
آیا برای ما دوری و نزدیکی از امام زمانمان تفاوتی دارد؟
#جمعه
#امام_زمان