✅از معجزات مولانا ابوالحسن الهادی علیه السلام...... 🔹روایت سوم🔹 🔻طلا شدن شن ها ابوهاشم جعفری می گوید: برای استقبال از عده ای، همراه امام هادی علیه السلام به بیرون شهر سامرا رفته بودیم. امام روی زمین نشسته بود و من نیز مقابلش نشسته بودم. در حین صحبت، من از تنگدستی و گرفتاری‌ام به امام هادی شکایت کردم. در این هنگام، امام دست خود را به سمت شن‌های بیابان برد و یک مشت از آنها را به من داد و فرمود: «ای ابو هاشم، با اینها در زندگیت گشایش ایجاد کن و آنچه را می‌بینی به کسی مگو.» شن ها را پنهان کردم و وقتی به شهر برگشتم، دیدم آنچه از امام گرفته‌ام شن نیست. طلاهای سرخرنگی است که همانند آتش فروزان می‌درخشد. طلاسازی را به خانه آوردم و به او گفتم: «برایم این طلاها را قالب بگیر.» او به من گفت:«من طلایی بهتر از این ندیده‌ام. از این عجیب تر ندیده‌ام که طلا به صورت دانه‌های شن باشد! از کجا آورده ای؟» 📚 بحارالانوار، ج 50، ص 138، شماره 22