از این رو در این مقاله به بررسی چهار محور اصلی از منطق عملکردیِ رهبر معظم انقلاب پرداخته است:
1. منطق تصمیمگیریِ رهبر انقلاب چیست؟
2. اقدامات ایشان برآیندِ چه دستگاه محاسباتیای است؟
3. حکمرانیِ رهبر انقلاب براساس کدام نظام فکری است؟
4. کنشها و گفتارهای ایشان خروجیِ کدام الگوی حکمرانی است؟
برای فهم منطق عملکردیِ رهبر انقلاب، منابع بسیار جامع و غنیای وجود دارد که علاوه بر توصیه اکید بر بازخوانی مجموع سخنرانیهای معظّمٌله، برخی از عمدهترین این منابع عبارت است:
* بیانات راهبردی در جمع مسئولان نظام در تاریخ 12/09/1379
* بیانات در سالگردهای رحلت حضرت امام خمینی (رضواناللهعلیه)
* کتاب «روشنای آینده»، بیانات 03/10/1399 و 21/12/1399
* بیانیهی گام دوّم انقلاب، کتاب معیشت مؤمنانه
کلیات منطق عملکردیِ رهبر انقلاب
منطق عملکردیِ رهبر انقلاب که مبنای سیاستهای کلان و تصمیمهای جزئی و عملکردها است دارای پنج محور کلی است:
محور اول: هدف کلان در منطق عملکردیِ رهبر انقلاب، تحقق «حیات طیبه تمدنی» با قرائت اسلام ناب محمدی(ص) است. اسلامی که مفادش تعالیم وحیانی ثقلین است. حیات طیّبه، آن قلّهی نهایی و هدف متعالی که تمام حرکات و رفتارهای انسان و جامعه معطوف به آن است. حیات طیبه، هدف نهایی جامعۀ توحیدی است. حیاتِ شیرین و مملو لذّتهای معنوی و مادی، پاکیزه، پُرفایده، تضمینکنندۀ خوشبختیِ دنیا و آخرت و از همه مهمتر مسیر تحقّق تمدّن نوین اسلامی است.
اگر انقلاب اسلامی محقق شد و اگر نظام اسلامی تشکیل شده است و اگر شاهد موج سنگین دشمنی نظام استکبار جهانی علیه این انقلاب و نظام هستیم، همه و همه برای تحقق تمدن نوین اسلامی است.
مفاد تمدن نوین اسلامی، سبک زندگی ایرانی اسلامی در بخش فرهنگی؛ علم، صنعت، سیاست، اقتصاد، اعتبار بینالمللی، اقتدار سیاسی و نظامی و... در بخش ابزاری است.
لازمۀ تحقّق تمدن نظامسازی(ایجاد یک ساختار کلان و همهجانبهی اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و سیاسی) است. فرایند نظامسازی دارای دو رکن، خودسازی فردی و جامعهپردازی اجتماعی دارد. لازمه تحقق این فرایند، چیزی نیست جز انقلاب اسلامی. بنابراین انقلاب اسلامی یعنی زنجیره اول شکلگیریِ تمدّن نوین اسلامی. انقلاب یعنی یک تحوّل مستمرّ بهسمت آرمانها.
به طور کلی رهبر معظم انقلاب، برای تحقق تمدن اسلامی این زنجیره را تبیین فرمودهاند:
1. ازبینبردنِ رژیم طاغوت
«همان حرکت انقلابی و جنبش انقلابی که نظام مرتجع و وابسته و فاسد پهلوی را سرنگون میکند و زمینه را برای ایجاد نظام جدید آماده میکند»(24/07/90).
2. ایجاد نظام اسلامی
«طرح مهندسی و شکل کلّی اسلامی را در جایی پیادهکردن»(12/09/79) که با تصویب قانون اساسی حاصل شد.
3. اسلامیشدنِ اجزاء حکومت
«همۀ کارگزاران نظام، جهتگیریها و رفتارهایشان با معیارهای اسلامی تطبیق کنند»(08/06/84).
4. اسلامیشدنِ جامعه
«جامعهای که در آن آرمانها و اهداف اسلامی و آرزوهای بزرگی که اسلام برای بشر ترسیم کرده، تحقق پیدا کند»(08/06/84).
بستر تحقّق جامعهی اسلامی، با یک قواره و قلب است. قواره جامعه، ولایت و قلب جامعه ولیّ است. این قلب و قواره برای یک مأموریت اصلی است و آن عبارت است از هدایت و رشد همه نیروها و استعدادهای جامعه و جهتدهی آنها در مسیر اهداف توحیدی. کار رهبر هم در همین راستا است یعنی وظیفه اصلی رهبر جامعه، هدایت حرکت کلان جامعه و مراقبت از این حرکت در برابر انحراف است. بنابراین رهبری یک مدیریتِ کلان است، نه اجرایی(البته به استثناء مدیریت نیروهای مسلّح).
5. تمدّنِ نوین اسلامی
«پس از تحقّق یک کشورِ اسلامیِ تمامعیار برای مسلمانهای عالَم الگو و اسوه میشود»(21/09/80).
محور دوم: مبانی نظری که عبارت است از:
1. توحید.
2. تداوم حیات پس از مرگ.
3. پیوستگی دنیا و آخرت.
4. احسنیت نظام خلقت و حرکت عالم به سمت خیر و حق.
5. انسانمحوری توحیدی.
محور سوم: شاخصهای عملی
1. عبودیت و تقوا
2. اجتناب از طاغوت و استکبارستیزی
3. ترجیح فلاح اخروی بر سود دنیوی
4. امید به پیروزی در همه شرایط
5. دوامِ مجاهدت فی سبیل الله
محور چهارم: آرمانها
1. عقلانیت
2. معنویت
3. عدالت
4. اخلاق
5. استقلال
6. اتحاد
7. عزّت
8. آزادی
9. برادری و مواساة
10. معیشت، رفاه و اقتصاد سالم
محور پنجم: راهبردها
1) تقیّد کامل به شریعت
2) ابتناء نرمافزار حاکمیت دینی بر فقه جواهری
3) مراعات «کرامت انسانی» در تمام سیاستها و رفتارهای مسئولان
4) اولویّتداشتنِ «فرهنگ» در حرکت کلانِ کشور
5) رعایت اصول و ارزشهای اخلاقی، حاکم بر همۀ سیاستهای حکومت و رفتارهای مسئولان
6) تنظیم سیاستهای کلّی نظام با هدف جهتدهی به مسیر حرکت کلان کشور
7) تولید نرمافزار حکمرانی در عرصههای مختلف (اعم از علوم انسانی و علوم پایه)