شاعر پريشانگرد
راه خانه گيرد پيش
با سريع تر گامی
بايد او كُند كاری
كز جرقهای كم عمر
شعلهای برقصاند
وز نگاه آن شعله
يا كند تنی را گرم
يا دلی را بسوزاند
تا قلم به كف گيرد
خورد و خواب و آسايش
میشود فراموشش
افكند فرشتهی شعر
سايه بر سر چشمش
پرده بر در گوشش
نامهها سيه گردد
خامهها فرو خشكد
شمعها فرو ميرد
نقشها برانگيزد
تا خيال رنگينی
نقش شعر بپذيرد
...
#مهدی_اخوان_ثالث
@skybook