#یک_نکته_ازین_معنی
بخش پایانی
تکمله:
به این قطعه از اشعار حافظ دقت کنید:
به سمع خواجه رسان ای ندیم وقتشناس
به خلوتی که در او اجنبی صبا باشد
لطیفهای به میان آر و خوش بخندانش
به نکتهای که دلش را بدان رضا باشد
پس آنگهش ز کرم این قدر به لطف بپرس:
«که گر وظیفه تقاضا کنم روا باشد»
در این شعر
حافظ برای تقاضای وظیفه و مقرری خود شیوه بیانی انتخاب کرده است عزت مدارانه
تصور کنید شما بخواهید اعتبار خودتان را خرج کنید و از کسی چیزی بخواهید چگونه از او تقاضا می کنید؟
حافظ رفتار عزت مدارانه مردم بافرهنگ را آموخته است
و می داند که چگونه خواسته خود را مثل مردم مطرح کند...
شعر را دوباره بخوانید
به لحن گفتار او توجه کنید
و شگرد او برای اینکه تقاضایش با چه نوع بیانی به خواجه ارائه شود
به ندیم ( دوستش) می گوید:
«ز کرم اینقدر به لطف بپرس»
به لحن مهربان ومحترمانه،
در عین حال مطالبه گرایانه او دقت کنید
ببینیدچگونه شیوه بیان مطالب را به او می آموزد:
وقت شناس باشد
در خلوت بگوید
( حتی باد صبا که انیس عاشق و معشوق است در آن راه نداشته باشد)
فضا سازی کند
یعنی ابتدا او را بخنداند
و لطیفه ای که متناسب با حال اوست بگوید
او را بخنداند و دل او را به دست بیاورد تا رضایت خاطر او را جلب کند
سپس با زبان ملاطفت
آن هم به شکل سوالی
نه آمرانه و نه حتی مطالبه گرایانه
در اوج عزت از او بپرسد
اگر وظیفه و مقرری ام را مطالبه کنم روا باشد؟
غرض از طرح این مثال
روشن کردن ابعاد لحن گفتار مردم با شیوه بیان کنایی آنان است
که شاعران موفق آن را می شناسند
و در هنگام بهره گیری از ادبیات عامیانه آن رابدرستی به کار می برند.
بی گمان بهترین نمونه شعر در ادب معاصر
با محوریت شیوه بلاغی و با لحن عزتمدارانه
این غزل ماندگار، ارزشمند و الگوبخش زنده یاد مرحوم دکتر قیصر امین پور است.
سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولى دل به پائیز نسپرده ایم
چو گلدان خالى لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود، ما دیده ایم
اگر خون دل بود، ما خورده ایم
اگر دل دلیل است، آورده ایم
اگر داغ شرط است، ما برده ایم
اگر دشنه دشمنان، گردنیم
اگر خنجر دوستان، گرده ایم
گواهى بخواهید، اینک گواه
همین زخم هایى که نشمرده ایم!
دلى سر بلند و سرى سر به زیر
از این دست عمرى به سر برده ایم.
@smahdihoseinir