| | عصا وقتی به دستش هست موسی بر نمی گردد کسی که رفته سمت طورسینا، برنمی گردد درست آنجا اگر که خشت را معمار بگذارد نوک دیوارش از سمت ثریا برنمی گردد مسلمان هر رجز خواتده است حتما می کند اجرا کلام مومن از انافتحنا برنمی گردد پر از نصرمن الله است این فتح قریب؛ آری! که ماهی می زند دل را به دریا برنمی گردد امان نامه نمی گیرد چرا؟.. تکلیف می داند؛ خودش هم خوب می دانست- سقا-، برنمی گردد هرآن چه بیشتر کشتید ما هم زنده تر گشتیم به این جمع مضاعف، هیچ منها برنمی گردد کجایی منتقم؟ کشتند یاران صدیقت را که خونبار است این چشم تماشا برنمی گردد به خورشیدطلوع روزه دارادن می خورم سوگند؛ که دیگر لذت شب های احیا برنمی گردد شهادت مزد مردان است اگرچه روی لب هامان تبارک هست با آن که تسلی برنمیگردد میثم رنجبر