ادامهی متن بالا
دست آخر هم انگ جاسوسی چسباندند به پیشانیاش و گفتند عامل دشمن است! هم در میدان نبرد و هم در میدان رسانه به سمتش گلوله پرتاب کردند اما نمیتوانستند پیدایش کنند تا یکسال و ۱۰ روز بعد از آن حماسه، وقتی داشت لابهلای آوارها کنار همرزمانش با نظامیان صهیونیست میجنگید. با صورتی پوشیده. با اسلحهای وصلهپینه شده. با کتاب مناجاتی در دست. در آن لحظات آنچه برایش باقیمانده عصایی بود که آن را هم پرتاب کرد به سمت دشمن. عصایش تاریخ را میشکافد. معنا میسازد. جاودانه میشود.
زندگی یحیی سنوار هیچ پیرایه و اضافهای نمیخواهد. خودِ خودِ اسطوره است. زندگینامهاش بدون نیاز به بازنویسی بهترین فیلمنامه است و قصه زندگیاش بدون ویرایش، بهترین رمان. ما در روز ۲۶ مهر ۱۴۰۳ صحنهای را دیدیم که هیچ کارگردانی نمیتوانست آن را به این خوبی میزانسن دهد، قابی را تماشا کردیم که بهترین قاب آخر برای داستان زندگی یک قهرمان است. این بار حقیقت از خیال جلو افتاد. «مردی چنین میانه میدان» حالا برای ما قصهای ساخته که میتوانیم تا سالهای سال تعریفش کنیم. ما مردی را دیدیم که آرمانش آزادی بود و زندگی و برای آرمانش برخاست، طرح نوشت، نقشه کشید، به دل دشمن زد، عملیات کرد و تاآخریننفس جنگید. ما مردی را دیدیم که قصهاش رفت وسط لالایی مادرها و حکایت پدرها. از حالا دشمن باید بیشتر بترسد، چون نام تمام فرزندان جغرافیای بدون مرز مقاومت، یحییاست.
انتهای پیام
#کانالاطلاعرسانیستادنمازجمعهشهرستانرامسر
➣
@snjramsar