🌱 ماجرای یه موکب کوچک و نوجوانانه
صبح، پسرام با پسرای همسایه اومدن و گفتن ما هم میخوایم برای غدیر کاری کنیم.
پول تو جیبی خودشون رو جمع کردن و از ما هم کمک گرفتن، نون و فلافل خریدن. مامانا هم کمکشون کردن سرخ کردن و حدود ۱۶۰ تا ساندویچ آماده شد.
چون نزدیک میدون آزادی هستیم، رفتن سر خیابون توی مهمونی کیلومتری غدیر همراه با سربند و شکلات پخش کردن.
الحمدلله جمعیت اینقدر زیاد بود که، هنوز بچهها بساطشون رو پهن نکرده، ساندویچها تموم شد.
خدا رو شکر