•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• غزلی از حافظ که فقط امام حسین(ع)، مصداق آن است! ای‌فروغِ‌ماهِ‌حُسن، ازروی‌رخشان‌شما آبروی خوبی از چاه زَنَخدان شما عزم دیدار تو دارد جانِ بر لب آمده بازگرددیا برآید؟ چیست فرمان شما؟ امام حسین(ع) که پیش از ولادت خود، از سمت خداوند به شرف شهادت سرافراز شده بودند، اجابت دعا را نیز در زیر قبه خود دارا هستند. در بین غزلیات شمس، این غزل از مولوی که در خصوص افرادی است که به شهادت راستین خداوند نائل شده‌اند، بیشتر مرا به یاد حضرت سیدالشهدا(ع) می‌اندازد که سروده است: باز آمد آن مغنی با چنگ ساز کرده دروازه‌ی بلا را بر عشق باز کرده بازار یوسفان را از حسن بر شکسته دکّان شکّران را یک یک فراز کرده شمشیر در نهاده سرهای سروران را وآن گاهشان‌ز معنی‌ بس‌ سرفرازکرده خودکشته‌عاشقان‌رادرخونشان‌نشسته و آن گاه بر جنازه هر یک نماز کرده آن‌حلقه‌های‌زلفت‌حلق‌که‌راست روزی ای ما برون حلقه گردن دراز کرده ازبس‌که‌نوح‌عشقت‌چون‌نوح‌نوحه‌دارد کشتی جان ما را دریای راز کرده ای‌یک‌ختن‌ شکسته‌ ای‌صدختن‌نموده وز نیم غمزه ترکی سیصد طراز کرده بخت ابد نهاده پای تو را به رخ بر کت بنده کمینم وآنگه تو ناز کرده ای خاک پای نازت سرهای نازنینان وز بهر ناز تو حق شکل نیاز کرده ای زرگر حقایق ای شمس حق تبریز گاهم چو زر بریده گاهم چو گاز کرده از قول بانو ام‌السلمه نقل شده است. روزی پیامبر(ص) به من فرمودند: بر جلوی درب خانه بایستم و فردی را پذیرا نشوم، زیرا قرار است وحی نازل شود، ایستاده بودم که سیدالشهدا(ع) با شیطنت کودکی خود در حال دویدن داخل شدند و به نزد پیامبر(ص) داخل خانه رفتند. بعد از مدتی که گذشت، هیچ یک از این معصومین بیرون نیامدند و من نگران شدم، به داخل خانه رفتم و دیدم که پیامبر(ص) یک مشت خاک قرمز بر دست دارند و از این دست به آن دست می‌کنند و اشک‌های ایشان سرازیر شده است، همچنین امام حسین(ع) هم در آغوش پدربزرگ خود در آرامش خوابیده است. در چنین شرایطی از حضرت رسول(ص) پرسیدم که چه اتفاقی افتاده است؟ حضرت پاسخ دادند: «جبرئیل بر من نازل شد و این خاک را از عراق برای من آورده است و خبر داد، که بعضی از نااهلان امت من این پسرم را به قتل خواهند رساند.» لازم به ذکر است عایشه نیز چنین امری را بیان کرده است. عظمت روان ملکوتی حضرت سیدالشهدا(ع) در شب عاشورا همواره برای ما آموزنده است، از قول حضرت سجاد(ع) بیان می‌شود که امام حسین(ع) بعد از امان گرفتن از لشکر یزید در شب تاسوعا، بر در خیمه نشسته بودند و درحالی که من در تب بیماری در بستر افتاده بودم، عمه‌ام زینب(س) در کنار من بودند و یکی از لشکریان پدرم در حال صیقل دادن شمشیر ایشان بود. امام حسین(ع) چند بیت اندوهگین را شروع به خواندن کردند: 《ای دنیا! اف بر دوستی تو که بسیار از دوستان و خواستارانت را سپیده دمان و شامگاهان به کشتن می‌دهی و هرگز به بدیل آنان قناعت نمی‌ورزی. همانا کارها به خدای بزرگ واگذارده و هر زنده‌ای رهروی ناگزیر این راه است.》 در چنین شرایطی امام سجاد(ع) متوجه شد که امام حسین(ع) به رسیدن قرب حضرت حق نزدیک شده است، اما حضرت زینب(س) گریه‌کنان خود را به نزدیک امام حسین(ع) رساند و سیدالشهداء(ع) فرمودند که خواهرم، اگر کبوتر را آزاد بگذارند، در خانه‌اش می‌خسبد» اما من را آزاد نگذاشتند». حضرت زینب(س) در چنین شرایطی فریاد کشید و گفت: «ای ‌وای بر من، خود خبر مرگ خود را پیشاپیش می‌دهید و بر زمین افتادند». پدرم سر خواهرشان را بر دامن گرفتند و گفتند: «ای خواهرم، مبادا شیطان بردباری‌ات را ببرد، مبادا در مرگ من چنگال به چهره زنی، همانگونه که خدای فرمان داده است سوگواری را به جای آورید. ما سوگوار امام حسن(ع)، امیرالمؤمنین(ع)، رسول اکرم(ص) و مادرمان حضرت فاطمه زهرا(س) هستیم.» چشم رضا و مرحمت بر همه باز می‌کنی چونکه به‌بخت مارسد این‌همه ناز می‌کنی حافظ در غزل شماره ۱۲ خود سروده است: ای‌فروغِ‌ماهِ‌حُسن، ازروی‌رخشان‌شما آبروی خوبی از چاه زَنَخدان شما عزم دیدار تو دارد جانِ بر لب آمده بازگرددیا برآید؟ چیست فرمان شما؟ بنا بر این روایات، تنها مصداقی که برای این شعر حافظ پیدا خواهم کرد، حضرت اباعبدالله الحسین(ع) است، زیرا ایشان تنها کسی هستند که برای خداوند از مال، جان و تمام دارایی خود هیچ دریغی نکردند. مردم در آن زمان نمی‌دانستند که پیامبر(ص) را کریم بدانند یا سیدالشهداء(ع) را کریم اهل‌بیت بخوانند، زیرا هر دو وجود بزرگوار در کریمی و کرامت بی‌بدیل بودند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24