گفتم ای عشق  برو  از ستمت  سیر شدم از می و باده و از جام و جمت سیر شدم گرچه زیباست به چشم من دیوانه نگار تو نگارا  برو  از زلف  خمت سیر  شدم عالم  عشق  اگر  آن  شد  و  این   شد  ثمرم همه خسران شد و از بیش و کمت سیر شدم در  حریم   تو  مرا  غیر  ستم   هیچ  نبود بی سبب نیست که من از حرمت سیر شدم در  مسیر  تو مرا جز شب  دیجور نبود منتظر ماندم و از صبحدمت سیر شدم قسمت من همه هجران شد از این قصه‌ی عشق با  من  از   عیش  مگو   از  کرمت  سیر  شدم بیرق سرخ  تو  در عالم  عشاق  بپاست که من از قامت و اوج اَلمَت  سیر شدم در وفا ماندم و دیدم "نظری" نیست به من عهد و پیمان شکنی از قسمَت سیر شدم قد خمیده است مرا طاقت بیش از این نیست برو  ای  عشق  که  از  بار   غمت   سیر  شدم کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24