صبحانه ای با شهدا
⭕️ سوال دوست جانباز ما عمو موسی سلامت در خصوص این خبر: ■ با سلام جهت اطلاع عزیزان صبحانه‌ای باشهدا
⭕️ پاسخ صبحانه ای با شهدا به برادر جانباز عمو موسی سلامت ■ سردار جهروتی‌زاده فرمانده گردان تخریب لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) در سال‌های جنگ بود که این خاطره را روایت می‌کند که در مسیر برگشت با پیکر شهید همت و شهید میرافضلی مواجه می‌شوند. □ روایت سردار جهروتی‌زاده : 🔹️ سید حمید میرافضلی، معاون گردان‌های لشکر ۴۱ ثارالله آمد و حاج همت را نشاند ترک موتورش و رفتند، من هم پشت سرشان حرکت کردم. ◇ در سه راهی شهادت دیگر کمتر کسی تردد می‌کرد، می‌دانستیم هرکس برود شهید می‌شود. ◇ رفتیم داخل سه راه، اوضاع بسیار وخیم بود به خصوص وضعیت بچه‌ها که از تشنگی لب هایشان پر از خون و ترک شده بود. همه از تشنگی له له می‌زدند و از آب جویی که جنازه داخلش بود لب‌تر می‌کردند. ◇ شهید همت چند قمقمه برداشت و با اینکه در تیررس بود، مسیری رفت و آن‌ها را آب کرد و به بچه‌ها داد. ◇ حاج همت به من گفت: برو انتهای خط، در انتهای خط سعید مهتدی با یکسری نیرو عقب بود و چند شب را با بعثی های عراق درگیر بودند. 🔸️ وقتی پیش مهتدی رفتم رگیری فروکش کرده و خط آرام شد، همه تعجب کردند، شبش هم ماندم و تا صبح هیچ خبری نشد و فکر کردیم با آرام شدم خط حاج همت به عقب برگشته است. ■ فردا از سه راهی شهادت که برمی‌گشتم، چندین جنازه دیدم و دیدم جنازه‌ای بی سر در مسیر افتاده و کمی شبیه حاج همت است، اما اصلا نتوانستم قبول کنم که خودش باشد و از طرفی گفتم که بروم و امدادگران را بیاورم ◇ گاز موتور را گرفتم و آمدم سنگر قرارگاه، خبر از حاج همت گرفتم و گفتند: برنگشته است . ■ نگران شدم و سریع به موقعیت برگشتم و دیدم شهید شده و پیکری که دیده بودم متعلق به او بود. □ پیکر سید حمید میرافضلی هم آن طرف تر روی زمین بود. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671