صبحانه ای با شهدا
وقت اختصاصی برای خدا ( خاطره ای از شهید حجت السلام مصطفی ردانی پور ) 📌گفتم:" با فرمانده تان کار دار
شب جمعه دعای کمیل که میخواند اشک همه رو درمیاورد، بلند میشد راه می‌افتاد توی بیابون، پای برهنه روی رمل‌ها می‌دوید، گریه میکرد و امام زمان رو صدا می‌زد. بچه ها هم دنبالش زار می‌زدند بعد می افتاد بی هوش... به هوش که می‌اومد جون می‌گرفت دوباره و شروع به مناجات می کرد. صبح که می‌شد ندبه می‌خوند. یابن‌الحسن یابن‌الحسن می‌گفت ناله‌هاش تمومی نداشت اشک بچه ها هم همینطور... [شهیدمفقودالاثرمصطفی‌ردانی‌پور] 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada