🌸🍃🌸🍃
📚
#داستانک
#صبرايوب
ایوب(ع) پیامبر خدا مردی مالدار و ثروتمند بود و فرزندان بسیاری داشت و بدنش سالم و پرقدرت بود. خداوند سبحان خواست او را امتحان کند و او را با سختیها بیازماید. این شد که همه اموالش را از بین برد و خانوادهاش را از او دور کرد. فرزندانش از دنیا رفتند و بدنش دچار بیماریهای بسیار شد و یاران و برادرانش از او دور شدند. ایوب در برابر کوه بلایا و مشکلات با صبر و خرسندی ایستاد و پروردگارش را شکر و سپاس گفت. او هنگام از دست دادن فرزندان و داراییاش میگفت: «الحمدالله ... الحمدالله...»
ایوب ناامید نشد و از طولانی شدن بیماری و بلایش به تنگ نیامد بلکه همیشه با این گفته به سوی پروردگارش رو میکرد: «ربّ انّی مسّنی الضّر و انت ارحم الرّحمین 1»
« پروردگارا! به رنج و سختی رسید، اما تو مهربانترین مهربانانی. »
پس از زمان زیادی صبر و شکیبایی، خداوند سختیهای ایوب را به کنار زد.
روزی به ایوب فرمان داد که زمین را با پایش بکوبد. ایوب چنین کرد و آب سردی زیر پایش فوّاره زد. ایوب از آن آب خورد و خود را با آن شستشو داد. همان دم بیماری او از میان رفت و سلامتی به او بازگشت. سپس خانواده و داراییاش نیز به او بازگشتند و خداوند در آنها برای او برکت قرار داد.
خداوند ایوب را به خاطر شکیباییاش سپاس گفت و فرمود: «انّا وجدناه صابراً نعم العبد انّه اوّاب 2»
«به درستی که شما را شکیبا یافتیم، چه خوب بندهای است! به راستی که او از توبه کنندگان است.»
پی نوشت:
1- سوره انبیاء، آیه 83
2- سوره ص، آیه 30
برگرفته از: کتاب 101حکایت اخلاقی
@sobhbekheyrshabbekheyr