🇱🇧 روایت فتح (۴)
بیآنکه فرصتی برای استراحت داشته باشیم بعد از نماز صبح از سامرا راهی کاظمین شدیم.
اولین چیزی که در بدو ورود به شهر، جلب توجه میکرد تعداد قابل توجه تاکسیهای پراید بود، درحالیکه در این سفر جز یکی دو سمند شخصی ندیده بودم و تقریبا فقط ماشینهای کرهای، ژاپنی و آمریکایی مشاهده میشد.
حوالی ساعت ۹ به حریم حرم رسیده، تا وارد صحن شدیم، معین درحالیکه به صفحه موبایلش خیره بود، ناگهان اشک ریخت و همانجا نشست و گریست.
متوجه شدیم رفیقش کرار الزیدی، نیروی فرهنگی حشدالشعبی، جوانی که کمتر از یک ماه از مراسم عروسیاش میگذشت و قرار بود در بغداد میزبان ما باشد، پریشب در شب شهادت امام هادی(ع) در تصادف در مسیر سامرا به رحمت خدا رفته و این درحالی است که محمد یگانه، فعال اقتصادی ساکن لبنان و مسئول قرارگاه مردمی نصرالله نیز به دلیل فوت مادرش، شب قبل راهی تهران شده بود.
پس از اندکی مکث، ائمه هدی(ع) را زیارت کردیم و چون به مدت ۲۴ ساعت یکسره بیدار بودم، حدود ساعت ۱۱ در گوشهای مفرش در سرمای بیرون حرم چند دقیقهای چشم بر هم گذاشتم، برخاستم و دوباره داخل حرم شدیم برای نماز ظهر، زیارت و وداع در آخرین میعادگاه، درحالیکه در تمام مدت، مهمترین درخواستم از اهل بیت(ع) سلامتی و طول عمر رهبر عزیز انقلاب، این علمدار خیمه اسلام بود.
به هر ترتیب ساعت ۱۶ حرکت کرده، نماز مغرب را در فرودگاه بغداد خوانده و پس از ساعتی با هواپیمایی ملی لبنان (Middle East Airlines) وارد فرودگاه بیروت شدیم درحالیکه متولی مهر کردن گذرنامهها حساس شد و کار را به فرد دیگری ارجاع داد که از قصد سفر و محل اقامتمان پرسید.
بیرون فرودگاه، روحالله رامندی، جانشین قرارگاه مردمی نصرالله، با تویوتای لندکروز سفید آمد دنبالمان و تا رسیدن به مُجَمَّع امام خمینی در ضاحیه، اقدامات قرارگاه و مأموریت آن در خدمترسانی و تسهیلگری نسبت به جهادگران ایرانی را تشریح کرد.
مجمعها در بیروت، مساجد چند کاربردیای است که امکاناتی نظیر سالن ترحیم، حسینیه، آشپزخانه و بعضا مدرسه دارد.
حوالی ساعت ۲۳ وارد حسینیه طبقه زیرین که محل استقرار و استراحت نیروهای جهادی است شده و مستقیم بر سر سفره شام در کنار جوانان عموما طلبهای نشستیم که هر کدام در یک زمان و با یک گروه چند نفره به صورت آتش به اختیار آمده بودند.
استقبال دوستانهای از ما کردند و ساعتی به گپوگفتهای مرسوم گذشت تا اینکه بالاخره بعد از قریب ۴۰ ساعت بیخوابی و خستگی مفرط، در هوای سرد حسینیه بیهوش شدم.
انشاءالله ادامه دارد...
احمد قدیری
۱۴۰۳/۱۰/۱۶
@GhadiriNetwork
@SobheZood