داستان بهول_و_خلیفه ✍️روزی خلیفه به سربازانش دستور داد تا بهلول را به قصر بیاورند. سربازان بعد از مدتی بحلول را در حال بازی با بچه های شهر می‌بینند و او را نزد خلیفه میبرند خلیفه میگوید: بحلول من مقداری پول به تو میدهم و تو آن را بین فقیر ترین افراد شهر تقسیم کن. بهلول قبول کرد و از قصر خارج شد چند دقیقه بعد بهلول برگشت. خلیفه گفت : چرا برگشتی!!!؟؟؟ بهلول گفت: من هرچقدر گشتم فردی فقیرتر از تو پیدا نکردم. خلیفه گفت : برای چی این حرف رو میزنی. بحلول گفت: تو از مردم پول می گیری و خرج قصر👑 و رختو لباست میکنی پس تو فقیری، این پول هم برای خودت بماند!!!!! خلیفه بهلول را از قصر بیرون کرد و در فکر فرو رفت. خواندنی 🔻 کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید:👇👇 https://eitaa.com/sofrhayasemani