. اگر بر روی زمین در جستجوی حقیقت باشیم، نمی‌توان آنرا همچون دیگر اشیا پیدا نمود. بلکه حقیقت در میانه امور آشکار می شود. حقیقت در نسبت میان امور آشکار می‌شود با این نسبت است که ماهیت اشیا و امور خود را نشان میدهند. شیخ مفید نیز برای آنکه حقیقت را نشان دهد آنچه در میان مسلمانان جاری است را نشان میدهد امری که در زبان و دیالوگ‌های آنان آشکار می شود. معاویه در زمان خود نسبتی میان مسلمانان برقرار کرده بود که حقیقت از آن نسبت غایب بود. با مرگ معاویه این نسبت فروریخت. امام حسین‌(ع) با حرکت خود به سمت مکه حق را به میان مسلمانان آورد و تب و تابی در میان مسلمانان پدید آورد. کوفه نیز که خود را آزاد از عهد گذشته می‌دید به عهد با امام روی آورد. اما این عهد و نسبت از همان ابتدا بوی خون می‌داد. امری که مسلم نیز آنرا از همان ابتدا متوجه شد. سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی‌غمی آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق کاندر این دریا نماید هفت دریا شبنمی @soha_sima