زمانِ پارادوکسیال (متناقض) و انسان مدرن
انسان مدرن که تن به تفردگرایی سپرده و در فضای واقعیتِ ناملموسِ اینترنت غرق شده در پارادوکس زمان گرفتار است. زمانِ پُرسرعتِ کُند یا زمانِ کوتاهِ بلند. او در ناخودآگاهش این پارادوکس دائمی را پذیرفته و به آن آگاه است و از همین رو هر دو زمان را توامان زیست می کند. انسان مدرن در اسارتِ زمان، مدام در فشار سرعت حرکتِ ثانیهها وقت کم میآورد و از همین رو تحت فشارهای عصبی قرار می گیرد. فشارهای عصبی که اغلب هیچ کمکی به بهبود روند مدیرت زمان نمیکنند، مانند گرفتار شدن در یک ترافیکِ طولانیِ بی دلیل که با بوق زدنهای عصبی و... حتی یک میلیمتر هم از حجم آن کاسته نمیشود. فشارهای عصبی زندگی مدرن که محصول تفکر انسان مدرنِ جدا از عالم غیب است، فقط، آرام آرام انسان را نابود میکنند و هیچ کارایی دیگری ندارد. از سوی دیگر در لحظات فراق از کار و عصبیت دُچار انزوا میشود و در خلوتِ پُرهیاهوی واقعیتِ ناملموسِ اینترنت، هر ثانیه برایش یک سال میگذرد. زندگی انسان مدرن، بسیار شبیه دویدن روی تردمیل است. زیرا هر چه میدود به هیچکجا نمیرسد. یعنی زمان روی تردمیل (تند) و زمان در محل قرار گرفتن تردمیل (کُند) کاملا متفاوت از هم میگذرد اما در هر دو زمان بیهودگی و پوچی، سهمِ انسانِ مدرن میشود. این بیهودگیِ انسان مدرن فقط یک راهحل داشت؛ انسان باید از تردمیلِ لعنتی مدرنیته پیاده میشد که نشد، زیرا اصلا خبر نداشت که گلوبالیستهای جهان کی او را سوار ترمیل کردهاند، او در زرق و برق جهانِ مدرن غرق است و دست و پای اندیشهی انسان مدرن با اندیشههای لیبرالیسم و سوسیالیسم دَرهَم، به تردمیل مدرنیته زنجیر شده. برای نجات از زمان پارادوکسیکال باید به عهد ازلی انسان برگردیم تا فطرتِ انسانی، راههای رسیدن به کمال را باز کند. نقشهی این راه بیش از هزاروچهارصد سال است که منتشر شده و کافیست که آنرا بخوانیم. قرآن تمام نیازهای فطری ما را پاسخ میدهد، واقعیت ملموس و حقیقتی جدا از از پادوکسهای معمولِ زندگی مدرن است. سهیل سلیمی
@SOHEILSALIMI