خواستم عقب بشینم که اجازه نداد و گفت جلو بشینم. بوی عطرش خیلی خوب بود. جوری که متوجه نشه بهش نگاه کردم. چشم های قهوه ای،پوست گندمی،هیکل خوب،لب های قلوه ای...... سپهر:خوردی منو با چشمات. با خجالت سرم رو پایین انداختم و هیچی نگفتم. خندید و گفت:پس خجالتی هستی. هیچی نگفتم،انقدر حرف زد که آخر خودش خسته شد. گوشیم رو از کیفم بیرون آوردم. مزاحمه ۲۰ تا پیام داده بود....... دیگه تحمل مزاحمت هاش رو نداشتم. -میشه آهنگ بزاری؟! سپهر:حتما. وقتی آهنگ رو روشن کرد گفتم:دابسمش بگیریم؟! سپهر یکم تعجب کرد و بعد از چند ثانیه گفت:آره. رفتم تو پخش زنده اینستا،سپهر آهنگ رو زد از اول و دوتایی شروع کردیم به خوندن. سعی کردم خودم رو نزدیک سپهر کنم. بعد از چند دقیقه که خسته شدیم پخش زنده رو قطع کردم. سپهر:حالا میشه بگی چرا پخش زنده گرفتی؟! -مزاحم داشتم میخواستم بگم شوهر دارم. سپهر خندید و گفت:پس بگو. گوشیم زنگ خورد،النا بود. سریع جواب دادم:جونم الی؟! النا:خیلی آدم بیشعوری هستی. -چرا؟!!! النا:با پسر قریبه تو خیابون چه غلطی میکنی؟! -وای الی. النا:زهرمار. تمام ماجرا رو برای النا تعریف کردم،النا و سپهر قش کرده بودن از خنده. وقتی تلفن رو قطع کردم گفتم:چته؟! سپهر:هیچی. تو دلم کلی فوش بهش دادم. رسیدیم به یه رستوران خیلی شیک. سپهر:رسیدیم. -کور نیستم. سپهر خندید و پیاده شد. از ماشین پیاده شدم و به سمت رستوران رفتم. پشت سرم میومد،سر یک میز دو نفره نشستم. سپهر:چی میخوری؟! -کباب. وقتی گارسون اومد سپهر غذا ها رو سفارش داد. داشتم غذام رو میخوردم که گفت:نظرت راجب به من چیه؟! خیلی غیر منتظره پرسید!!!! -نظری ندارم. سپهر:ولی من نظرم راجب تو اینکه یه دختر خوشگلی.....مهربون.....باحال......بامزه..... -نظرت اصلا مهم نیست. سپهر دستش رو گذاشت روی دستم و گفت:من واقعا دوست دارم. دستم رو از زیر دستش بیرون کشیدم و بلند شدم. عصبی گفتم:آقای محترم حد خودتون رو نگه دارید..... سپهر:باشه.....باشه.....غلط کردم. ادامه دارد.................