در محضر سردار بی سر خیبر
حاج ابراهیم همت فرمانده لشکر محمد رسول الله
👈 امداد های غیبی و الهی در شب عملیات
چشم از آسمان نمیگرفت. یک ریز اشک میریخت. طاقتم طاق شد.
گفتم چی شده حاجی؟
حاج همت چی شده تورو خدا بگو
جواب نداد. خط نگاهش را گرفتم. اول نفهمیدم، ولی بعد چرا.
خدا با بچه ها بود
آسمان داشت بچهها را همراهی میکرد. وقتی میرسیدند به دشت، ماه میرفت پشت ابرها. وقتی میخواستند از رودخانه رد شوند و نور میخواستند، بیرون میآمد.
پشت بیسیم گفت «متوجه ماه هم باشین.»
پنج دقیقهی بعد،صدای گریهی فرماندهها از پشت بیسیم میآمد
🎤 راوی: همرزم شهید همت
وَما رَمَيتَ إِذ رَمَيتَ وَلٰكِنَّ اللَّهَ رَمىٰ ۚ
📖 سوره انفال آیه ۱۷