😍🌸 با صدای در نگاهم رو از خودم در آیینه میگیرم و به اِلیا که در چارچوب در ایستاده نگاه میکنم که لبخندی میزنه و میگه : _ اصلا باورم نمیشه خواهر کوچولوم داره میشه. اخمی میکنمو میگم : _ هنوز خبری نشده، تازه میخوان بیان معلوم نیست که جواب مثیت بهشون بدم یا نه. سری تکون میده و میگه : _ پس میخای بد بخت و بدی. میزنم و میگم : _ یه کوچولو. دوباره سری تکون میده که این دفعه از روی و میخاد چیزی بگه که صدای میاد که دوباره تمام وجودم رو میگیره... 😂 🤣 کمک کنید بشیم یک‌کا🙂🌻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1674051752Cb5a857509d