نامهای به خدا
نظرعلی طالقانی شخص فقیری بود. روزی به ذهنش میرسد که برای خدا نامهای بنویسد.
مضمون نامه:
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت جناب خدا!
سلام علیکم
اینجانب بنده شما هستم.
از آن جا که شما در قران فرمودهاید :«و ما من دابه فی الارض الا علی الله رزقها؛ هیچ موجود زنده ای نیست الا اینکه روزی او بر عهده من است». و من هم جنبندهای هستم از جنبندگان شما روی زمین.
در جای دیگر از قران فرمودهاید: «ان الله لا یخلف المیعاد؛ مسلما خدا خلف وعده نمیکند».
بنابراین اینجانب به چیزهای زیر نیاز دارم:
۱ - همسری زیبا و متدین
۲ - خانهای وسیع
۳ - یک خادم
۴ - یک کالسکه و سورچی
۵ - یک باغ
۶ - مقداری پول برای تجارت
۷ - لطفا بعد از هماهنگی به من اطلاع دهید.
مدرسه مروی، حجره شماره ۱۶، نظرعلی طالقانی
نظرعلی بعد از نوشتن نامه با خودش فکر کرد که مسجد خانه خداست. او میرود به مسجد بازار تهران، و نامه را در پشت بام مسجد پنهان میکند. و با خودش میگوید: حتما خدا پیدایش خواهد کرد!
فردا صبح کاروان ناصرالدین شاه با درباریان ازجلوی مسجد میگذرند. ناگهان باد تندی شروع به وزیدن کرده و نامه نظرعلی را از پشت بام جلوی شاه میاندازد.
ناصرالدین شاه نامه را میخواند و نظرعلی را فرا میخواند.
وقتی نظرعلی را به کاخ آوردند. دستور می دهد همه وزرایش جمع شوند و میگوید: نامهای که برای خدا نوشته بودید، به ما حواله فرمودند. سپس دستور میدهد خواستههای نظرعلی یک به یک اجراء شود.
ظاهرا این نامه در موزه گلستان موجود است و با نام «نامهای به خدا» نگهداری میشود.
@sooyesama